آسیب رساندن. صدمه زدن. گزند رسانیدن. اضرار: با تو عهد و میثاق میکنم که به هیچ نوع بر تو گزندی نرسانم. (تاریخ سیستان). سری دارم فدای خاک پایت گر آسایش رسانی ور گزندم. سعدی (طیبات). و رجوع به گزند رسانیدن شود
آسیب رساندن. صدمه زدن. گزند رسانیدن. اضرار: با تو عهد و میثاق میکنم که به هیچ نوع بر تو گزندی نرسانم. (تاریخ سیستان). سری دارم فدای خاک پایت گر آسایش رسانی ور گزندم. سعدی (طیبات). و رجوع به گزند رسانیدن شود
آسیب رسیدن. صدمه رسیدن: نیامد جهان آفرین را پسند از ایشان به ایشان رسید آن گزند. فردوسی. نه حله ای کز آب مر او را رسد گزند نه حله ای کز آتش او را بود زیان. فرخی. گر گزندت رسد ز خلق مرنج که نه راحت رسد ز خلق نه رنج. سعدی (گلستان). که وی در حصاری گریزد بلند رسد کشور بیگنه را گزند. سعدی (بوستان)
آسیب رسیدن. صدمه رسیدن: نیامد جهان آفرین را پسند از ایشان به ایشان رسید آن گزند. فردوسی. نه حله ای کز آب مر او را رسد گزند نه حله ای کز آتش او را بود زیان. فرخی. گر گزندت رسد ز خلق مرنج که نه راحت رسد ز خلق نه رنج. سعدی (گلستان). که وی در حصاری گریزد بلند رسد کشور بیگنه را گزند. سعدی (بوستان)